Web Analytics Made Easy - Statcounter

طرفداری: نویسنده ای که قبل از نوشتن عاشق تماشای فوتبال بوده و در تمام این سالها، همیشه دیده های تلویزیونی اش را می نوشته، این بار به ورزشگاه رفته تا فوتبال را نفس بکشد و آنچه می خوانید بی تعارف انعکاس صدای نفس های اوست؛ نفس هایی عمیق در آسمان آزادی... این یادداشت تقدیم به تمام دختران ایران زمین که عاشق فوتبال بودند و هستند و بعد از این هم می مانند

اختصاصی طرفداری / ماشین روبروی پارکینگ شماره 21 متوقف می‌شود.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

آرام آرام از میان خیل جمعیت عبور می‌کنم، فضا پر از رنگ است و صدا. صف منتظران، طولانی، صف بلیت به دستان، کوتاه‌. پشت بلندگو صدای زنی جوان به گوش می‌رسد: «افرادی که بلیت ندارند؛ لطفا تجمع نکنند». ترکیب مأموران زن تماما سیاه‌پوش و تابلوهای قرمز ورود ممنوع دلم را آشوب کرده، مأموری با اشاره فرامی‌خواندم: «بلیت؟». مشت عرق‌کرده و لرزانم را برایش باز می‌کنم. خوش‌آهنگ‌ترین «خوش آمدید» جهان را می‌شنوم و همگی به یکباره از جلوی راهم کنار می‌روند. حال دلم وصف‌نشدنی است؛ حالا من حق دارم تماشاگر فوتبال باشم. جلوتر از من، تعدادی زن و کودک پرچم به دوش و بادکنک و شیپور به دست در حرکت هستند، پشت سرشان راه می‌افتم، قلبم بی‌امان در سینه ‌می‌کوبد، صدای نفس‌هایم بلند شده، صدای قدم‌هایم بلندتر، روبرویم؛ عظمت آزادی. 

***

چهار رفیق صمیمی هستیم که دو روز است خیمه زده‌ایم روی سایت بلیت فروشی. مبادا فروش آغاز شود و ما غافل بمانیم. آگاهیم که شانس ناچیزی برای تصاحب یکی از ۱۰۰۰ بلیت داریم؛ بنابراین آماده نبرد همزمانیم. حتی به همدیگر رحم نخواهیم کرد. سوت آغاز رقابت را که می‌زنند، فقط ده دقیقه فرصت داریم برای تحقق یک رویای چندساله. صندلی‌های سبزرنگ را یکی‌یکی انتخاب می‌کنم، هر بار پیغام مشابهی روی صفحه نقش می‌بندد «این صندلی رزرو شده است»، برای شکست نیامده‌ام، پشت هم دکمه رفرش را می‌زنم، آدرنالین محض است این لحظات، فقط ۹۷ صندلی باقیمانده، برای آخرین‌بار جایگاه ۱۱، ردیف ۱۷، صندلی۲۳ را انتخاب می‌کنم، پنج دقیقه درگیر انتقال به صفحه پرداختم... موبایلم مدام زنگ می‌خورد، رگباری از پیام را دریافت کرده‌ام. وامانده‌اند، وانمانده‌ام! ما چهار نفر بودیم اما قرعه شانس به نام من افتاده. 

***

پیچ و تاب نرده‌های زرد‌ رنگ را پشت سر گذاشته‌ام. تا اینجا سه بار بازرسی بدنی شده‌ام. بگویید هزار نرده، هزار پرسش و پاسخ، هزار بازرسی، می‌دانم مجبورند. راضی‌ام؛ پشت این راه پر پیچ و خم، آزادی به انتظار من نشسته. خوان آخر یعنی بلیت‌خوان الکترونیک را که پشت سر می‌گذارم، هدایتم می‌کنند سمت اتوبوس‌هایی با صندلی آبی. وقتی آخرین نفر سوار اتوبوس شد، درها را می‌بندند، صدای شیپور اوج می‌گیرد؛ دیگر از فردیت خارج شده و یک من قدرتمند هستیم که با نهایت توان یک صدا نام تیممان را فریاد می‌زنیم. از شنیدن زنگ صدایمان دلم غنج می‌رود. اتوبوس‌ حرکت می‌کند، تنها چیزی که پشت سر جا می‌گذاریم؛ کوه عظیمی از دستمال کاغذی‌هایی است که در بازرسی از کیف‌هایمان بیرون کشیده‌اند. باد آرامی لجوجانه در تلاش است که دستمال‌های نحیف را متفرق کند.

***

از رمپ بالا می‌روم و به شیوه تجربیاتم از حضور در سالن کنسرت و تئاتر در جستجوی ورودی جایگاه ۱۱ هستم تا روی صندلی تعیین‌شده بنشینم. وارد استادیوم که می‌شوم، کارت پستالی از آسمان آبی و چمن سبز روبرویم قرار می‌گیرد. وسط این همه صدا و رنگ، غرق در تصویرم. اینجا خبری از شماره صندلی نیست؛ آزادیم که هرجا خواستیم بنشینیم. شنیده‌ام بالاتر که بشینی زمین را بهتر می‌بینی، بی‌خبرم که این قاعده مربوط به سکوهای طبقه پایین ورزشگاه است یا بالا، محتاطانه جایی در وسط جایگاه را انتخاب می‌کنم. نسیم از چمن خیس عبور می‌کند روی پوستم رد خنکی به جا می‌گذارد؛ عمیق نفس می‌کشم. حسم ترکیبی است از بهت و هیجان. پر از فریادهای نکشیده و نشنیده‌ام. رو به آسمان بال می‌گشایم و به وسعت حنجره چهارنفر فریاد می‌زنم: آزادی!

***

پشت نرده‌ها تمام غم‌هایمان را جا گذاشته‌ایم. کودک سه ساله تا زن شصت ساله کنار هم روی سکوها نشسته‌ایم و با تمام قوا جیغ می‌کشیم و سر از پا نمی‌شناسیم. با هم مهربانیم. از یکدیگر عکس می‌گیریم. شماره تلفن رد و بدل می‌کنیم تا در بازی‌های بعدی گروهی بیاییم. زودتر از آقایان تمام سهم مان از سکوها را پر می‌کنیم، تعدادی سرپا ایستاده‌ایم، شعار می‌دهیم و منتظر می‌مانیم تا مردان نیز از راه برسند. اصول تماشاگری را بلد نیستیم، تمام انرژی‌مان قبل بازی تلف می‌شود. بوق می‌‌زنیم بی‌هدف و کرکننده به‌سان تماشاگران در ورزشگاه‌های آل سعود. تماس تصویری با دوستان و خانواده، چاره ما برای به اشتراک گذاری تجربه‌ ناب مان است. برادری از آن سر ورزشگاه با خواهرش تماس گرفته: « جات خوبه؟ قشنگ تشویق کنیا نیروی تازه نفس آوردیم انرژی بده به تیم». پدری تماس گرفته و حال دخترکش را می‌پرسد... دزدانه نگاه می‌کنم به شوق چشمان دختر؛ چشمان او نیز پر از شور و مهربانی است.

***

شعارها را بلد نیستیم. لیدرهای مان هم ناشی هستند. اگرچه صدا به صدا نمی‌رسد حتی اگر بخواهند راهنمایی‌مان کنند. دسته‌دسته و ناشیانه شعار می‌دهیم؛ گیجیم. گروهی به تقلید از شنیده‌ها و بی آن که کاربردش را بدانند، فریاد می‌زنند: روبرو آماده باش! نمی‌دانند که هزار سکوی خالی و اسکوربورد روبروی مان قدرت پاسخ ندارند! می‌دانیم تعدادمان کم است. صدای ما به گوش ورزشگاه نمی‌رسد. دوربین‌ها به ما پشت کرده‌اند. از زمین دوریم و صدای بلندگوی ورزشگاه را نیز نمی‌شنویم. تابلوی تعویض در دیدرس ما نیست. چشم دوخته‌ایم به اسکوربورد تا از رد و بدل شدن گل باخبرمان کن. بی‌خیال فاصله‌ها، برای مان مهم این است که اینجاییم. دست و پا می‌زنیم که تماشاگری مؤثر باشیم. تماشاگران مرد که شور و حال مان را می‌بینند تلاش می‌کنند قاتی بازی مان کنند، برایمان می‌خوانند؛ پاسخ می‌خواهند. شعار ساده است، ریتم این یکی را خوب می‌شناسیم، پاسخ شان را متحد و محکم می‌دهیم، بازی را تکرار می‌کنند، مکزیکی و ایسلندی را در هم می‌آمیزیم، تازه واردیم. مراقب رفتارمان هستیم؛ نکند کاری کنیم که این فرصت دیگر تکرار نشود، البته یادمان هم که برود لشکری از ماموران سیاه‌پوش که جلوی رویمان صف کشیده‌اند؛ ضرورت پایبندی به ارزش‌ها را یادآوری می‌کنند.

***

حالا جملاتم از «شنیده‌ام که در ورزشگاه...» به «دیده‌ام که در ورزشگاه...» تغییر کرده‌اند. پشت سرمان همه‌چیز مثل روز اول است. اثری از ما باقی نمانده... بی‌‌تابی و خشم ورزشگاه را با حضورمان آرام کرده‌ایم؛ به امید آن که آرامشی باشد از جنس همیشه...

 

 

اخبار داغ 

اطلاعیه باشگاه پرسپولیس در اعتراض به اظهارات رئیس فدراسیون فوتبال مربی پرافتخار آفریقایی خطاب به کی روش؛ می آیم و تیمت را می بینم! درگیری شدید میان هواداران نیس و کلن / عکس توماس توخل پس از اخراج از چلسی / عکس

منبع: طرفداری

کلیدواژه: پشت سر

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.tarafdari.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «طرفداری» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۵۹۷۱۱۱۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

روزگار متفاوت زنان اراکی

روزنامه شرق نوشت: دیدار تیم‌های آلومینیوم اراک و پرسپولیس عصر روز گذشته در شرایطی به میزبانی اراکی‌ها برگزار شد که خبری از حضور تماشاگران زن در این ورزشگاه نبود. اراک که از ابتدای فصل تا پیش از این دیدار یکی از شهر‌های همیشه در صحنه برای ورود زنان به ورزشگاه بود، جدیدا با محدودیت‌هایی همراه شده است. این محدودیت مربوط به نامه چند روز قبل سازمان لیگ است که به طور رسمی عنوان کرده بود تا زمان برطرف‌شدن نواقص «زیرساخت»، اجازه ورود زنان اراکی به ورزشگاه داده نمی‌شود.

از آنجا که پیش‌از‌این، «زیرساخت» کاربرد‌های متفاوتی در این بحث پیدا کرده، بدیهی است که این مورد نمی‌تواند توجیه‌کننده واردنشدن زنان به ورزشگاه در اراک باشد. به نظر می‌رسد اصل داستان مربوط به اتفاقی است که در دیدار آلومینیوم اراک با استقلال در چارچوب رقابت‌های لیگ برتر رخ داد؛ دیداری که با برتری استقلالی‌ها به پایان رسید؛ ولی در انتهایش با ورود یک جیمی‌جامپ خانم و رفتن به سمت کاپیتان استقلال همراه شد. آن صحنه، به‌ویژه در آغوش کشیدن چندثانیه‌ای سیدحسین حسینی، باعث شد تا جنجال جدیدی شکل بگیرد.

کمیته انضباطی فدراسیون فوتبال هم سریعا دست به کار شد و کاپیتان استقلال را ۳۰۰ میلیون تومان جریمه و سپس او را از همراهی تیمش در یک دیدار هم محروم کرد. از آنجا که حساسیت‌های به‌وجودآمده در این بخش زیاد شد، سازمان لیگ هم دست به کار شده و اجازه ورود مجدد زنان اراکی به ورزشگاه برای تماشای بازی را نداده است؛ پس بعید است که زیرساختی که از ابتدای فصل تا به الان مشکلی برای حضور زنان نداشته، یکباره در عرض چند روز دچار اشکال شود و مانع از حضور زنان شود.

محرومیت زنان اراکی از تماشای بازی روز گذشته در شرایطی رقم خورده که سازمان لیگ در اقدامی بحث‌برانگیز، زنان تبریزی را هم مجددا از ورود به ورزشگاه و دوباره به بهانه مهیا‌نبودن زیرساخت محروم کرده است. این اتفاق در حالی رخ داده که کلا زنان تبریزی در این فصل فقط یک بازی توانسته‌اند برای تماشای بازی تیم‌شان به ورزشگاه بروند و از ابتدا تا به الان از این امر محروم بوده‌اند. اگرچه هنوز دلیل چندان مشخصی برای این تصمیم در تبریز عنوان نشده؛ ولی محرومیت زنان اراکی بحث‌های متعددی را در پی داشته است.

بحث اصلی در‌این‌میان این است که آیا اصولا ورود یک جیمی‌جامپ به زمین مسابقه باید با محرومیت کلی تماشاگران همراه باشد یا خیر؟ بر کسی پوشیده نیست که فیفا و کنفدراسیون فوتبال آسیا با ارسال نامه‌هایی به فدراسیون فوتبال ایران خواستار حضور زنان در ورزشگاه شدند. این دو نهاد تأکید کرده‌اند که نه برای بازی‌های تیم ملی؛ بلکه برای همه بازی‌های لیگ برتر، حضور زنان در ورزشگاه الزامی است. امری که اگرچه ابتدا به صورت گزینشی رقم خورد؛ ولی رفته‌رفته با پیشتازی چند شهر به سمت بلیت‌فروشی هم رفت و زنان علاقه‌مند به فوتبال توانستند بعد از سال‌ها، به طور رسمی به ورزشگاه بروند.

فدراسیون فوتبال ایران در این مسیر به صورت قطره‌چکانی عمل کرد و رفته‌رفته تعداد ورزشگاه‌هایی را که زنان می‌توانستند در آن برای تماشای بازی بروند، بیشتر کرد. البته شهر‌های اصلی از‌جمله تهران، اصفهان و تبریز از این مقوله جدا ماندند که بعد‌ها با پافشاری بیشتر کنفدراسیون فوتبال آسیا، ورزشگاه آزادی هم به فهرست ورزشگاه‌هایی که زنان می‌توانند برای تماشای بازی‌های لیگ برتر به آن بروند، اضافه شد. گو اینکه محل استقرار زنان در این ورزشگاه به قدری نامناسب است که شأن حضور این قشرِ علاقه‌مند هرگز رعایت نشده است. درباره دو کلان‌شهر دیگر هم که ممنوعیت‌ها به قوت خود باقی است؛ در تبریز که دوباره ورود زنان به ورزشگاه ممنوع شده و در اصفهان که کلا اجازه ورود به آن‌ها برای تماشای بازی‌های لیگ برتر داده نشده است.

به غیر از این مورد، در چند شهر دیگر از‌جمله همین اراک، از ابتدای فصل تا‌کنون زنان علاقه‌مند به فوتبال بدون هیچ مشکلی به ورزشگاه می‌رفتند که این مورد هم به‌تازگی با محدودیت‌هایی همراه شده است. مشخص نیست ممنوعیتی که گریبان زنان علاقه‌مند به فوتبال در اراک را گرفته، چه زمانی برداشته شود؛ ولی این پرسش ذهن بسیاری را درگیر کرده که چطور، با فرض انجام یک اشتباه از سوی یک فرد، تنبیهی گروهی در نظر گرفته می‌شود که مانع از حضور دیگر زنان اراکی در ورزشگاه می‌شود؟ آیا در این زمینه نمی‌شد برخورد بهتری با زنان شود و آن‌ها را در این برهه از علاقه‌ای که به حضور در ورزشگاه نشان داده بودند، منع نکرد؟ آن‌هم در شرایطی که برای مسائلی بحث‌برانگیزتر که در ذهن مردم تأثیر بسیار عمیق‌تری دارد، برخورد متفاوتی شده است.

ضمن اینکه این مورد با توجه به حساسیت‌هایی که پیش‌از‌این از سوی نهاد‌های بین‌المللی فوتبال نشان داده شده، اهمیت وافری دارد و می‌تواند منجر به آماتور‌شدن لیگ فوتبال ایران شود. ابتدای همین فصل بود که انتشار نامه‌ای از مسئولان سازمان لیگ نشان داد در صورت راه‌نیافتن زنان به ورزشگاه، ای‌اف‌سی این اختیار را دارد تا مسابقات لیگ ایران را بی‌اعتبار جلوه داده و حتی مشکلاتی برای تیم ملی در پی داشته باشد. آیا بهتر نیست قبل از رسیدن به آن مرحله، مسئولان تصمیم مناسبی در این موارد اتخاذ کنند؟

دیگر خبرها

  • طارمی پرتغالی، فرعون فروشی و اولین شوک به استقلال!
  • (عکس) برای اولین بار این جایگاه ورزشگاه آزادی برای پرسپولیس باز شد!
  • عکس| برای اولین بار جایگاه غربی آزادی برای پرسپولیس باز شد!
  • اتفاق ویژه: جایگاه غربی آزادی برای پرسپولیس باز شد
  • بازسازی ورزشگاه آزادی به کجا رسید؟
  • قدیمی ترین بنای کاخ گلستان اینجاست
  • استقلال: نکونام گفت دعا کن قهرمان شویم
  • واکنش مقتدی صدر به تظاهرات دانشجویان حامی فلسطین در آمریکا
  • حمایت مقتدی صدر از تظاهرات دانشجویان حامی فلسطین در آمریکا
  • روزگار متفاوت زنان اراکی